نویسنده
درباره نویسنده
کریم دلاوری
تعداد پست ها 365

درباره:

متخصص اطفال ،کودکان و نوزادان ،مشاور ژنتیک ادرس مطب شیراز بلوار ازادی بین کوچه 6 و 8 روبروی پارکینگ باباکوهی ساختمان پزشکان بهار طبقه اول واحد یک شمالی

  • تا که میفته دندونای شیری/روی سرت می‌شینه برف پیری

ویدئوی همراه را ببینید !!!!

ای جماعت چطوره حالات‌تون /قربون اون فهم و کمالات‌تون

گردنتون پیش کسی خم نشه/از سر بنده سایه‌تون کم نشه

راز و نیاز و بندگی‌تون، درست/حساب کتاب زندگی‌تون درست

باز یه هوا دلم گرفته امروز/جون شما دلم گرفته امروز

راست و حسینی‌ش نمی‌دونم چرا/بینی و بینی‌ش، نمی‌دونم چرا

فرقی نداره دیگه شهر و روستا/حال نمی‌دن مثل قدیما دوستا

شاپرکا به نیش مجهز شدن/غریب‌گزا هم آشنا گز شدن

شعرم اگه سست و شکسته بسته است/سرزنشم نکن، دلم شکسته است

آدم دل‌شکسته بهش حرج نیست/شعر شکسته بسته بهش حرج نیست

تا که میفته دندونای شیری/روی سرت می‌شینه برف پیری

کمیسیون مرگ می‌شه تشکیل/درو می‌شن بزرگترای فامیل

یه دفعه هم‌کلاسیا پیر می‌شن/هم‌بازیا پیر و زمین‌گیر می‌شن

رمق نمونده تا بریم صبح زود/پیاده تا امامزاده داوود

گذشت دوره‌ای که «ما» یکی بود/خدا و عشق آدما یکی بود

تو کوچه‌های غربی ِ صناعت/عشق و گرفتن از شما، جماعت

درسته دیگه توی شهر ما نیست/دلی که مثل کاروان‌سرا نیست

یه چیزی می‌گم ایشالّا دلخور نشین/قربون اون دلای تک سرنشین

شهر بدون مرد، شهر درده/قربون شکل ماه هر چی مرده

مردای ده، مردای کاه و گندم/مردای ده مردای خوان هشتم

مردای پشت کوه، مثل خورشید/تو دلشون هزار جام جمشید

کیسه چپق‌ها به پر شال‌شون/لشکر بچه‌ها به دنبال‌شون

بیل و کلنگ‌شون همیشه براق/قلیون‌شون به راه، دماغ‌شون چاق

صبح سحر پا می‌شن از رختخواب/یکسره رو پان تا غروب آفتاب

چارتای رُستَمن به قدّ و قامت/هیکل‌شون توب، تن‌شون سلامت

نبوده غیر گرده‌ی گلاشون/غبار اگر نشسته رو کلاشون

کلام‌شون دعا، دعاشون روا/سلام و نون و عشق‌شون بی‌ریا

 

مردای نازدار اهل شهرن/با خودشون هم این قبیله قهرن

مردای اخم و طعنه‌ی بی‌دلیل/مردای سرشکسته‌ی زن ذلیل

مردای دکترای حلّ جدول/مردای نق نقوی ِ لوس ِ تنبل

لعنت و نفرین می‌کنن به جاده/اگر برن چار تا قدم پیاده

مردای خواب تو ساعت اداری/تازه دو ساعتم اضافه‌کاری

توی رَگاشون می‌کشه تنوره/تری‌گلیسرید و قند و اوره

انگار آتیش گرفته ترمه‌هاشون/همیشه تو همه سگرمه‌هاشون

به زیر دست، ترشی و عبوسی/به منشی اداره چاپلوسی

برای جَستن از مظان شک‌ها/دایرةالمعارف کلک‌ها

بچه به دنیا می‌آرن با نذور/اغلب‌شون یه دونه اون هم به زور

پیش هم از عاطفه دم می‌زنن/پشت سر اما واسه هم می‌زنن

این‌جا فقط مهم مقام و پُسته/مردای شهری کارشون درسته

مشدی حسن چای و سماورت کو/سینی با قالی و گلپرت کو؟

ای به فدای ریخت و شکل و تیپت/بوی چپق نمی‌ده عِطر پیپت

مشدی حسن قربون میز و فایلت/قربون زنگ گوشی موبایلت

اون که دهاتی و نجیبه مشدی/میون شهریا غریبه مشدی

قدیم تَرا قاتله هم صفت داشت/دزد سر گردنه معرفت داشت

اون زمونا که نقل تربیت بود/آدم‌کُشی یه جور معصیت بود

معنی نداره توی عصر «سی دی»/بزرگ و کوچیکی و ریش سفیدی

تقی به فکر رونق نقی نیست/کسی به فکر نفع مابقی نیست

مقاله‌ها پشت هم اندازیه/جناج و باند و حزب و خط بازیه

بس که به هر طرف ستادمون رفت/صراط مستقیم یادمون رفت

ارزش‌مون به طول و عرض میزه/چقدر میز و صندلی عزیزه

تموم فکر و ذکرمون همینه/که هیشکی پشت میزمون نشینه

اونا که مرد و زن دعاگوشون بود/میز ریاست سر زانوشون بود

بیا بشین که میز اگه وفا داشت/وفا به صاحبای قبل ِما داشت

قدیم که نرخ‌ها به طالبش بود/ارزش صندلی به صاحبش بود

فقیه اگه بالای منبر می‌نشست/جَوون سه چار پله پایین‌تر می‌شِست

معنی شأن و رتبه یادشون بود/حرمت مردم به سوادشون بود

روی لبت خوبه تبسم باشه/دفتر کارت دل مردم باشه

مردا بدون میز هم عزیزن/رفوزه‌ها همیشه پشت میزن

خلاصه قصه اون قدر دِرامه/که ایدز پیش دردمون زکامه

فتنه و دعوا سر نونه مشدی/دوره آخرالزمونه مشدی

جسارتاً شعرم اگه غمین بود/به قول خواجه «خاطرم حزین» بود

دعا کنین که حال‌مون خوب بشه/تا شعرمون یه ریزه مرغوب بشه